روزهای دانشجویی



فردا میشه دقیقااااا یکماه که هرهفته امتحان داشتم 

دقیقا یکماهی که همه کارا بدو بدو انجام شدن

و البته فردا تموم میشه و انشالله گوش شیطون کر تا10روز اتی امتحانی نداریم(البته همچی لش هم نمیشیم و یه امتحان عملی سخت درپیش دارم)ولی جای شکرش هست دوتا شنبه فعلا امتحان ندارم

برنامم واسه این ده روز فارغ از خوندن برای امتحانم و البته اون یکی امتحانم ،کتابایی خریدمو میخونم:///خیلی دوست داشتم به مامانبزرگم سربزنم ولی حقیقتا نمیصرفه:( خلاصه اینکه اصلااااا درک نمیکنم چرا خودمو واسه رسیدن به اینجا میکشتم؟

کتابای علوم پایم رسیدنچقدر جلدشون قشنگ شده سیب سبزا هنوز وقت نکردم درست نگاشون کنم:(


❌کسی اینجا پینترست داره؟بدرد میخوره؟مثه اینستا خز نیست؟؟


از چهارشنبه که بیکار شدم ول چرخیدم
اتاقمو تمیز کردم
فیلم دیدم
ادامه کتابامو خوندم
فیلم چی دیدم؟
مغزهای کوچک زنگ زده که خب خوب بود ولی دیگه نقش نوید محمدزاده داره تکراری میشه همش فقرو پلیس واعدام ولی خب قشنگ بود

اتاق تاریک:مسئله حریم خصوصی بچه ها برای والدین خیلی مهمه مخصوصا توی سن پایین چون عملا بچه نه اختیاری داره نه عقلش درست و حسابی میکشه جریان چیه،دراین باره هم فیلم و کتاب و کلیپای مختلفی دیدیم و بنظرم پدرومادرا دیگه اگاهی و کسب کردن و میدونن چجوری باید اندک اگاهی رو به فرزندشون بدن میمونه مسئله دروغگویی و تخیلات بچه ها تو این سن که با تدبیر باید بفهمن داره دروغ میگه یا راست که خب حقیقتش من از شیوه وارد عمل شدن مادر بچه هه خوشم اومد و نخواست از پشت پرده کاراشو پیش ببره به هرکی شک داست بهش نزدیک شد تا بشناستشون(البته متوجه نشدم دلیل انتخاب اینکه پدرومادر بچه با هم این همه اختلاف سنی داشتن چی بود؟اصلا خب این ماجرا چه ربطی به قصه فیلم داشت؟چرا باید اینو توی داستان بگنجونن)
در کل توقع یه فیلم هالیودی با امتیاز8-9نداشته باشید ازشون و خوب بودن برای تفریح:/
سریال رقص روی شیشه:حقیقتش نمیتونم نظری بدم دربارش یه جوری عجیبه طرف ادم میکشه راست راست میگرده،زن از شوهر شوهر از زن شکایت میکنه،خواهره وسط مواد داره شنا میکنه،یهو این وسط مادره خواستگار قبلیشو پیدا میکنهخلاصه تا به انتها نرسه نمیتونم چیزی بگم الان نظرم خاصی ندارم
سال های دور از خانه:لوس://////
حالا کتابایی خوندم:
1)یادت باشه خاطرات یه همسر مدافع حرم که خب اوایلش خیلی همه  چیز داره ولی اخرش که سوریه رفتن همسرش میشه خیلی تند میشه انگار سریع تموم میشه اون دوفصل اخرش .ده فصله و خب جمع وجوره 8تا فصل اولو که میخوندم هی میگفتم مگه داریم اینقدر خوب مگه میشهههه؟
2)نامه به کودکی که هرگز زاده نشد:از اسمش پیداس که کودک زاده نمیشه(به اخرش نرسیدم حالا ببینم زاده شد یا نه)صحبتای مادر با فرزندشه که خب از نظر من داره فقط بدی ها رو میگه و یه دورنمای تاریک از جهان میده ینی اینجور بگم از ده تا جملش 7تاش بوی ناامیدی میده!جالبه درهرحال انشانویسیتون تقویت میشه
3)ابنبات هل دار :داستان طنز درباره یه خانواده که خب زیاد جلو نرفتم هنوز ولی دوسش دارم فک کنم
4)یادداشت های یک پزشک جوان:حقیقتا تا صفحه 60بیشتر نخوندم شاید توی شرایط اون قرار نگرفتم نمیتونستم زیاد درکش کنم
چیزایی که قراره بعدا بخونم:سلام بر ابراهیم،و کوهستان به طنین امد،کافکا در کرانه و سه شنبه ها با موری
احتمالا خرداد کتابی نخرم چون این ماه دوتا کتاب خریدم و کلی هم از قبل دارم

*من نه مذهبیم که این کتابارو انتخاب کردم و نه اهل کتاب خوندن و شواف اومدن که بگم من کمتر از"شکسپیرو گوته" نمیخونم من دلی کار میکنم و هرچی دوست داشته باشم میخونم،حتی شده جلد کتابی قشنگ بوده خریدمش!!!!تا این حد هستم،خلاصه خوندنای منو با خودتون مقایسه نکنید
در ضمن من همه این کتابارو الان نخوندم مثلا مورد یک رو یک هفته میش خوندم و الان3 رو شروع کردم

من الان کانال معلوم الحالو دیدم که عکس کتابای اول راهنمایی رو گذاشته بود

اقا این اتفاق برای من خیلی طبیعی بود چون دقیقا تا چهارم دبیرستان کتابام همین شکلی بود باید برای یهfriend ده تا مترادف و متضاد مینوشتیم و همرو باید حفظ میکردیم(عدد فقط یه مثاله)

معلم دوم یا سوم راهنماییمون spelling افتضاحی داشت

مثلا vegetableاینجوری میخوند

Veg/e/table

بعد حالا این معلممون خدای ادا بود.همه ازش بدشون میومد.یه body language خاص داشت

شیوه تدریسش مسخره مسخرررره بود درحدی که ما حتی صورت سوالارو باید حفظ میکردیم

کلا معلمای زبانمون نرمال نبودن یا مثل این بودن یام از اونور بوم افتاده بودن ریلکسسسسسس از خاطرات خانوادگیشون میگفتن:/


اولین کسی رو دوست داشتم بود

یه دوست داشتن واقعی

از اونا که همیشه خودمو کنارش میدیدم و حس میکردم باهاش اروم ترینم

دنیا بدون اون برام جهنم بود:)))))))

.

ولی الان کسی شده که درباره دوست داشتنی ترین فرد زندگیم باهاش حرف میزنم بدون اینکه ناراحت شم

 الان 6 سال گذشته هم بزرگ شدم و دیگه یه دختر دبیرستانی نیستم هم منطقی

منطقی از این لحاظ که ما هیچیمون بهم نمیخوره

اینکه ما هردو تونستیم بهم خیانت کنیم ولی عاشق واقعی اینکارو بلد نیست

دلتنگش میشم ولی نه مثه قبل که بشینم گریه کنم

ناراحت میشم که چرا نشد ولی دیگه زندگی رو برای خودم تلخ نمیکنم

ما سرنوشتمون جای دیگه هست

پیش کس دیگه

مطمئنا جفتمون اینجوری خوشحالترینیم


دوستام میخوان برن بیرون ولی جدا حوصلشونو ندارم

خدایی هیچ جذابیتی برام ندارن.همیشه که میبینمشون.اون چیزاییم اونا دوست دارن من خوشم نمیاد

میخوام بپیچونم ولی نمیدونم چجوری(اخه چند هفته پیشم رفتن ولی باز پیچوندم من)

دلم میخواد تو اتاق خودم باشم حتی اگه هیچکاری نکنم


دو روز درگیر چهارتا جمله بودم که چجوری با بیمار برخورد کنیم که بهش بر نخوره ما دکتریم و اون نیست و بقول معروف جوگیر علممون نباشیم(درصورتی که الان دانشجوی سال اول عمومی فکر میکنه رزیدنت سال اخره.زخمیمون نکنی با سطحت)

اونوقت الان گفتن امتحانش لغوه:/

باورم نمیشه از پروتزم زدم که اینو بخونم:(

البته اگه قرار بود پروتزم بخونم بازم نق برای زدن داشتم که بحثش زیبا و شیرین نیست(ثبت روابط فکی)!

این هفته اولین بخشم شروع میشه و ایضا اولین برخوردم با مریض:|

استرس؟؟؟

مثه چی میترسم گند بزنم ولی خب ایشالله که خراب نمیکنم.بعدم حالا خراب شه چی میشه مگه:(

من باید اشتباه کنم تا یاد بگیرم


امروز فهمیدم نه تنها دوتا دختر نمیتونن کار گروهی انجام بدن بلکه دوتا پسرهم نمیتونن کنار هم باشن:)))


امروز فهمیدم که خانم "ز" فوق العاده حسوده و امااااااان از اون روزی که ببینه یکی با من خوبه:))))


امروز کار خاصی نکردیم دو سه تا عکس ظهور کردیم ، از فردا مریض داریم خودمون و خب استرس لول و این حرفا



+اقاا من میخوام یه سوال از یکیتون بپرسم ولی روم نمیشه توی پی ویش اعلام کنم



امروز از یه موضوع بینهایت ناراحت شدم

من کلا دوتا مریض داشتم ولی خب هرکدوم دو سه تا عکس داشتن
مریض اولم تنهایی دوتا عکسشو گرفتم و تکرار نخورد
مریض دومم3تا عکس از قدام داشت که منشی بخشمون گف با یکی از همگروهیات برو ، من دوتا عکس از این مریض رو گذاشتم که یکیش تکرار خورد و همگروهیمم اون یکی رو گذاشت که از اونم تکرار خورد

روال کار اینجوریه وقتی عکس تکرار میخوره باید استاد بیاد کنارمون خب دوباره هرکدوممون یه عکس برداشتیم اینبار خداروشکر عکس من خوب شد ولی از همگروهیم تکرار خورد.دیگه برای بار سوم خود استاد میاد عکس میگیره خلاصه من رفتم ظهور و ثبوت کردم به منشی هم نشون دادم گف خوبن و تحویل مریض دادیم

بعد نمیدونم چی شده بود که استادمون به همگروهیم گفته بود عکسی گرفتین چی شد؟اونم به استاد گفته بود من به فلانی(ینی من)گفتم به شما نشون بدنفرض کنید برای اینکه از خودش دفاع کنه من رو خراب کرده بود

ولی بحث من اینکه من که کل این عکسا رو ظاهر کردم هیچی گفتم؟موقعی با ترس و لرز میرفتم پیش استاد که عکسا رو ببینه یا بیاد کنارمون هیچی گفتم؟؟ثانیا مگه وظیفه من هست خرابکاری بقیه رو درست کنم و اونوقت اسم خودم بد در بره؟ثالثا از نظر خودم خیلی زشت بود عکسی رو که خوب استاد اومده گرفته رو ببرم نشونش بدم بگم خوبه یا نه! 
حالا از ثالثا فاکتور بگیریم واقعا وظیفه منه برم کارای بقیه رو نشون بدم تاییده بگیرم؟من که کار خودمو استاد دید و تایید کرد!

از صبح این توی ذهنمه و حتی لحظه ایی که استاد شاید بیاد دعوام کنه رو تصور میکنم.چی میتونم بگم؟اگه یه چیز بهم بگه قطعا همینارو میگم و بعدش میگم من واقعا از اقای فلانی معذرت خواهی میکنم که عکسشونو نشون ندادم!!!!!!

الان کسی هست منو دلداری بده؟:(

حالا استادمون از اون استاد با جذبه هاست که ادم جلوش لال میشه:(

به معنای واقعی کلمه امروز


واقعا روز شانسم نبود،کلی عکس خراب کردم،البته رنج نمراهامون شبیه هم بود اماا اصلااااا از عملکردم راضی نبودم


اخرین مریض که پنج تا عکس pa داشت یه جوون نامتحرم سیگاری بود،دوتا عکسش تکرار خورد که یکیش مسئولش من بودم(اون یکی رو یه سال بالایی باید میگرفت،مدل عکسش فرق داشت)،وقتی صداش زدم اومد با یه لحن طلبکارانه گف باید دوباره اشعه بخورم؟؟؟بهش گفتم اقا این اشعش اونقدری نیست که نگران کننده باشه بعدم شما این روپوش رو پوشیدید ،ماها که هیچی نداریم چی باید بگیمبعد گف نه بگو یکی دیگه بیاد بگیره!!!!!!فرض کنید چه حالی بهم دست داد؟دلم میخواست با همون گیره فیلم اینقدر بزنم تو سرش که دیگه هیچی نگه دلم میخواست بگم این اشعه ایی!!!!!!! که میگی شاید شاید خطرش از اون سیگار بدبویی که کشیدی و حاضر نشدی بعدش مسواک بزنی کمتر باشهبهش بگم تویی که میای مرکز اموزشی باید پی همه چیم به تنت بمالی(لطفا نگید شاید پول نداشته باشه،اولا که کلی کلینیک با تعرفه های خیلی بصرفه توی سطح شهر هست،بیمه های مختلف هست و ثانیا که کسی که ایمپلنت داره و گوشی دستش روی2-3تومنه قطعااااا پول یه کلینیک خارج دانشگاه و با قیمت معمولیم داره)ولی هیچی بهش نگفتم گفتم بشنید لطفا اخر دفعه استاد رو صدا میزنم که تایید کنهواقعا من این چندوقت خیلی با ادمای مختلف برخورد داشتم از مرد و زن بگیر تا جوون و پیر هیچکدومشون همچین حرفی رو نزده بودن که این اقا زد ،حتی اون پسر خنکه، 

دفعه قبل حتی یه اقا اومد اخرش گف دفعه پیش از همین دندونی شما عکس گرفتین یه نفر دیگه عکس گرفت ولی امروز یک ذره اندازه اون دفعه اذیت نشدمخدا بهت کمک کنه دستت دردنکنه!واقعا یکی مثه ایشوون که از همون حرف زدن و پوشش مشخص بود چقدر از سطح اقتصادی پایینه ، یکیم مثه این اقا که فکر میکرد با یه عکس اضافی قراره سرطان غدد لنفاوی بگیره

اینقدر ناراحت بودم که ظهری نخوابیدم و بعدم چون کسی نبود خونه شروع به گریه کردم


پ ن: اشعه یکسری اثار قطعی و احتمالی داره که سرطان جز احتمالیاس و قطعیش مثه قرمزی پوست.درحالت عادی همون قطعیش خیلی کم پیش میاد چه برسه به احتمالی!اونم با یه عکس برداری.احتمالیش یه درصد خیلی کم احتمال داره رخ بده یعنی اینکه شما چقدرررررر شانشتون گه باشه(ببخشید)سرطان بگیرید.مورد بعدی دوز سالیانه دریافتی برای مریض هست که الان دقیق یادم نیست ولی نباید بیشتر از اون شهکه اصولا هم با یه عکس دندون شما به اون dose limitنمیرسید و کمتره

همینجورشم ما از زمین و خورشید و هزارتا کوفت دیگه اشعه دریافت میکنیم پس بهتره این دیدگاه مسخره رو عوض کنیم


+دست و دلم نمیره فارما بخونم بیاین باهام حرف بزنین:(


داشتم یه کانال رو میخوندم مربوط به یه دانشجو پزشکی

توی یکی از پستاش نوشته بود توی فلان درسشون(فیزیو)3بار ازش خون گرفتن 

حالا واسه چه ازمایشی بود؟ه خون!بعد حالا کلا مقدار خونی میخوان در حد یکی دوقطرس و از یه تیغای مخصوص(لانست)استفاده میکنن

این واژه سه بار یه جوری منحرف کننده بود من حس کردم3لیتررر ازش کشیدن

بعد حالا هییییی مغز سوزوندم و فکر میکردم اخه کدوم ازمایش اینقدر خون نیاز داشته 

حتی اسکرینم از پیامش گرفتم اما یکم بالاتر رفتم چندتا فورواردی اشنا دیدم منصرف شدم

#بله مشکل از خودم بود البته!


++این هفته تقریبا 3تا امتحان دارم که یکیشون فارماست

امتحان رادیو عملیم هست 

درنتیجه بیاین امشبم دوتا صلوات بفرستین برام


این خوشگل رو دیده بودین؟؟؟البته که کلی کار داره من فقط جای درست گذاشتمشون.خیلی دوسش دارم(سایزشو تغییر دادم اینقدر کشیده شده وگرنه خیلی جم و جوره بچم)


به مناسبت روز دانشجو بیاین برام یه پوشیدنی اعمم از هودی فیروزه ایی که دیدم بخرید مرسی:(

البته من خودم تا موقعی داداشم بهم پیام داد نمیدونستم(صبحم دانشگاه نبودم که بفهمم)


خب من خیلی پولکیم و تا یه جریانی میشه به خانوادم میگم خب چی برام میخرین؟(اصولا هم به کتفشون نیست)مثلا پروسه تولد گرفتن توی خونه ما خیلی عبث و بیهوده تلقی میشه و ترجیح میدن پولشو بدن بهمون .کلا هم ما یبار در سال تولد داریم اونم مال مامانمه چون شب یلداستاخرین باری که تولد گرفتم فک کنم دبیرستانی بودم شاید راهنمایی


+فکر کردین یادم رفته قرار بود بیام غیبت اون دانشجوعه رو کنم؟؟

لالا سرم شلوغه این هفته دوتا امتحان دارم:/


++صبح عکس دندونامو میذارم میگم که چه اتفاق وحشتناکی افتاد


اولین باری که عاشق دخترای چشم بادومی و رنگی رنگی کره ای شدم راهنمایی یا شایدم اول دبیرستان بودم

اوایل همیشه مقاومت میکردم و به دوستام تشر میرفتم که چجوری میتونید سریالاشونو ببینید بدون اینکه قیافه هاشو قاتی کنید و ترجیح میدادم همون فرار از زندان رو ببینم


اولین سریالی دیدم ازشون dream high بود یهو اینقدر منقلب شدم که فصل دومشو سفارش دادم

 اولین اهنگی که ازشون دیدمhot summer ازfxبود دلیلی که خوب توی ذهنم مونده اینکه با اینترنت dial up دانلودش کردم دقیقا 34مگ حدود 2-3ساعت طول کشید:) همین قدر تباه

اینقدر غرق دنیای رنگیشون شده بودم که دیدم واسه هر گروهی یه فایل جداگانه درست کردم همه موزیک ویدیو ها همه اجراهای زنده همه کام بکا و حتی چندتایی برنامه تلویزیونی ازشون داشتم

بحث قابل گفتگو!!با دوستام داشتم

همیشه خدا اتوی مو دستم بود تا موهای مجعدم مثه اونا صاف بشه ، لباسامو با وسواس خاصی انتخاب میکردم ولی در90%موافقم شبیهشون نمیشد حالا

گذشت گذشت خورد به امتحان نهایی و کنکور و. 

دیگه هیچوقت ندیدمشون 

فایلای کامپیوتر دیگه باز نشدم و حتی خود کامپیوترم دیگه روشن نکردم.یاداوریشون همینقدر برام دردناک که هیچکس نمیتونه درک کنه اون روزای خوشم گذشت

تا اینکه چندوقت پیش خبر خودکشی خواننده کره ای رو خوندم!عضو مورد علاقم توی fx

و حالا امروز رفتم یوتیوب و چندتا اهنگی دوست داشتم رو نگاه کردم

اکثر گروه هایی دوست داشتم از هم پاشیدن و خبری ازشون نیست و گروه های جدید اومدن


بنظرم این غمگین ترین اسکرین شاتی بود تاحالا گرفتم


کامنت اول رو فقط خودم درک میکنم دل واسه تک تکشون تنگ شده

از بین اینایی که نوشته فقط یه گروه چندتا اعضاش باهم موندن و بقیه جدا شدن از هم


شهرم غمگین ترین چهره رو داره

همه جا بنر و پارچه سیاه


من سعادت اینو داشتم یکبار روضه خونه سردار برم

تصور اینکه  اگه دوباره سعادت نصیبم بشه و من برم تحمل اون فضا بدون حاجی چقدر سخته


+بخوابیم اما امان از این هجوم فکرااما امان از حال دل خیلی از ما


شببخیر



سه سال پیش همچین شبی این رو نوشته بودم

کاملا شبش توی ذهنمه

درحالی که برای اولین به خودم جرات حذف دادم

هممون از غول بزرگ جنینی که فقط3 جلسه تشکیل شد و قرار بود هرچی توی 9ماه رخ میده رو خودمون بخونیم میترسیدیم

بافتی که هنوز درک نکردم که چرا اون حجم زیادش رو برای ترم یک گذاشته بودن در شرایطی که میتونستن بین 3ترم اول به طور عادلانه تقسیم بندیش کنن

اون شب رو یادم نمیره که بافت جعفر دستم بود رو هی ورق میزدم و میدیدم ای دل غافل اینا رو که یادم نیس!

جنین رو چه بخواین چه نخواین یادم نبود و بلد نبودم

از اون شب همین نوشته مونده و یاد اون استرسش.ولی بگو یک کلمه از درسا یادم هست؟خیر

بیا ازم بپرس توی هفته دوم چی میشد؟ 

بپرس چند درصد از اون بافت شناسی حفظی مزخرف توی ذهنته؟

میگم هیچی


یکم از این نوشته ها اومدم پایین تر رسیدم به سال قبل

19/10امتحان نورو

اونم یادمه که یه فلاسک پر چای گذاشتم کنارم

امتحانمو عالی دادم

پنجشنبه بود رسیدم خونه 5روز برای امتحان بعدش که باکتری بود وقت داشتم

به خودم استراحت دادم اون روزو فیلم دیدم کاتیوشا

شب عکس جزوه هامو فرستادم برای بچه ها

احتمالا تصور میکردم روزای سختم میگذرن و سال دیگه راحتترم

ولی.! خب اسون نشد سختم نیست

پسفردا امتحان فارما دارم

پشت بندش بدون هیچ وقتی مهارت دارم

و بعدش جامعه!!!فک کنم بارها اینجا درباره جامعه غر زدم:)

امید دارم این دو هفته زنده بیام بیرون چون تاحالا اینقدر فشرده امتحان ندادم


+ من خیلی قولا به خودم داده بودم که سر اکثرشون نموندم .اینی اینجا نوشتم رو یادم نمیاد چی بود


دعا برام یادتون نره


من طرفدار قهوه نیستم پس زیاد سمت درست کردنش نمیرم

ولی این رسپی که دیدم چه جالب بود گفتم شاید ندونید 

کلا شکر میخواد و قهوه و اب(هر سه به نسبت مساوی)

اینقدررر با همزن بزنید تا پف کنه(یه چیزی شبیه سفیده تخم مرغ برای درست کردن کیک)

مورد بعدی اینکه ما با نصف پیمانه انجام دادیم خیلییییی شددرحدی که بقیش رو اگه همون لحظه نخورید دیگه کاریش نمیشه کرد با اینکه توی رسپی میگه تا یک هفته میتونید نگهش داربد ولی باید بگم وقتی نگه میدارید بعد چند ساعت تهش اب میندازه

بعد هم دیگه یکی دو قاشق بریزید توی شیر جوش و بخورید


این شب پنجشنبه ایی که من دارم پروتز میخونم شما اینو گوش بدید


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

ايناز چت|بيتا چت|وبلاگ|وب سايت وبلاگ اطلاع رسانی دبیرستان فرزانگان ملایر ثبت شرکت فاز تو فاز جهان موازی خانه فرار اتاق فرار IKIU انجمن علمی دانشجویی زبان و ادبیات عربی نوشته های " الف "